I am ME
فک کردم حالا که وارد مرحلهی بزرگتری از زندگیم شدم باید یکم بزرگونه تر رفتار کنم؟! فک کردم اگه خودمو تغییر بدم باعث میشه دیگران دید بهتری بهم داشته باشن... من بدون اینکه بدونم داشتم خود واقعیمو مخفی میکردم، پنهانش میکردم... برای...برای آدمایی که هیچوقت قرار نیست براشون مهم باشم
و چیشد؟! شکست
تنها نتیجهی تغییر خودت شکست عه...
بعضی وقتا فک میکنم کریس بزرگ شدی ینی از پس اون کار بر میای؟! میتونی؟! آیا در حد بقیه توانا هستی؟!
بعد چی میشه؟! بله میترسم... میترسم ازینکه نکنه واقعا نتونم... نکنه از پسش بر نیام... نکنه تنها چیزبکه من بلد بودم درس خوندن باشه و تو عمل هیچ باشم... نکنه اشتباه کنم...
و همهی این افکار باعث میشه به فکرم بزنه خودمو پنهان کنم... تغییر بدم و کاری کنم بقیه منو به چشم ی فرد بالغ ببینن و بهم اعتماد کنن... ولی هیچکس نمیدونه درونم چقد آسیب میبینه...
وقتی... وقتی خودمو پنهان میکنم درد میکنه... تمام وجودم درد میگیره ازینکه باید خودم که قبول دارم بخاطر اونا پنهان کنم...
من پنهان کردم و شکست خوردم... اونقد توان ندارم که نقابمم بلند کنم از رو زمین و باز به چهرم بزنم...پس فقط ترجیح میدم همه منو اون چیزیکه هستمو ببینن... نه کریستالی که مجبوره سعی کنه مثه اونا بزرگونه و بالغانه رفتار کنه... همونقدر حال بهم زن...
Sorry but you have to meet my original version and no matter how bad I am. I'm just me with all my good and bad
پ.ن: مخاطبان این پست اصلا اینجا نیستن صرفا جهت خالی کردن خودم نوشته شده...
پ.ن 2: سونگمین تایم
- Bin Bin
شکر🫂 منم خوبم✨ 🫂✨💛